بازرسان آراتا شیندو و میخائیل کی ایگناتوف پرده از یک توطئهی خطرناک برداشتند. سیستم سیبل یا همان قاضی نهایی شخصیت انسانها در ژاپن، توسط یک سندیکای جنایتکار که ثروت و قدرت را در سایه انباشته میکند، تضعیف میشود. اکنون کویچی آزوساوا، مأمور B فراست با تصرف مقر ادارهی تحقیقات جنایی (CID) و گروگانگیری بازرس شیندو و تمام افراد حاضر در آنجا، حملهی مستقیمی را به این اداره آغاز میکند.
سرپرست واحد 01 CID، به همراه رئیس میکائو شیموتسوکی و اعضای سابق واحد شینیا کوگامی و نوبهچیکا گینوزا، با وظیفهی بازپسگیری ساختمان و نجات همهی گروگانها روبرو هستند. در کنار درخواستهای آزوساوا برای استعفای کارینا کومیا فرماندار توکیو، توطئهی شومی در پسزمینه شکل میگیرد. نقشهای مخفی که بازرس شیندو را مجبور میکند نه تنها با آزوساوا، بلکه با گذشتهی خود نیز روبرو شود. این رویدادها به تدریج او را به حل معمایی که سالها او و بهترین دوستش ایگناتوف را سردرگم کرده بود، نزدیک میکند.
این 3 اپیزود، پایانی جذاب برای فصل سوم این مجموعه است. بسیاری از ابهامات برطرف شدند، و برای سیستم سیبل هم پیشرفت دیگری رقم می خورد. این اثر بینقص نیست و ایراداتی هم دارد، اما فیلم روی اهداف خود تمرکز کرده و آنها را به خوبی به انجام میرساند.
داستان به حمله سازمان B فراست به دفتر امنیت برای کشتن یا مجبور کردن فرماندار به استعفا متمرکز میشود. نحوهی ورود آنها کمی مسخره است، اما بهرحال افسران باید راهی برای محافظت از فرماندار و بازپسگیری کنترل سیستمهای ساختمان در این فیلم پیدا کنند. موسیقی با حال و هوای فیلم همخوانی دارد و طراحی نبردها عالی است. حرکات واقع گرایانه همراه با ضربات دقیق سرگرم کنندهتر از صرفاً نشان دادن پرتوهای انرژی در نصف یک قسمت است.
اگر آکانه هم در دستگیری تروریستها مشارکت میکرد، کل داستان پربارتر میشد. همچنین، انگیزه بعضی شخصیتها هنوز مبهم است. داستان در دو زمینه میدرخشد؛ اول مقابله نظرات آراتا و شخصیت منفی آزوساوا است.
دوم نمایش آسیبپذیری و سازگاری مداوم سیستم سیبل. هر دوی این نقاط قوت توی فیلم به خوبی پردازش شدند. همچنین، یکی از شخصیت ها که در فصل سوم به نظر میرسید مرده است، آخر فیلم او را زنده می بینیم. هرچند قابل پیشبینی بود ولی در کل تصمیم درستی بود. همینطور این فیلم، امکان شروع فصلی جدید را فراهم می کند.