داستان فیلم، آنی جیمز را در یک تابستان در زادگاهش فیلادلفیا دنبال می کند، جایی که برخوردهای تصادفی او را به موقعیتی پیچیده با آشنایان جدیدش یعنی تایلر و دنی سوق می دهد. اگرچه آنی شغلی در لس آنجلس دارد، اما در ترک آنچه آشناست تردید دارد. یک شب بعد از بیرون رفتن به یک بار محلی می رسد، جایی که با تایلر جذاب ملاقات می کند. ارتباط بین آنها لحظه ای اتفاق می افتد و آنی را عمیق تر به دایره اجتماعی پر هرج و مرج تایلر علیه درونگرایی طبیعی او می کشاند. وقتی آنی می فهمد که تایلر و دنی ارتباط تعریف نشده ای دارند، اوضاع پیچیده تر می شود. تجزیه و تحلیل احساسات در رابطه با افراد متعدد برای او به اندازه کافی ناآشنا است، آن هم بدون اینکه روابط موجود را گل آلودتر کند. آنی تلاش می کند تا بفهمد که در کجای این رابطه قرار می گیرد و واقعاً چه چیزی می خواهد، هم از نظر عاشقانه و هم برای مسیر آینده اش.
ناتالیا دایر در نقش آنی جیمز، فارغ التحصیل اخیر کالج که راه خود را در اولین فیلم صمیمی جک کرون، یعنی فیلم بلوط پیدا کرده و می درخشد. کرون این فیلم را با رویکردی که مخاطب را در کنار آنی در سفر کاوش خود قرار می دهد، کارگردانی می کند. اجراهای معتبر از کل بازیگران، به ویژه ستاره برجسته دایر، روایتی شخصی را نمایان می کند. ظرافت در این فیلم بیش از عنصر دراماتیک آن ارزش دارد، موردی که منعکس کننده طبیعت آرام و محفوظ آنی و تمرکز فیلم بر تکامل عاطفی طبیعی بر روی ابزارهای داستانی ساخته شده است. در تمام این موارد، آنی با سؤالات جهانی تغییر، خوشبختی و معنای یافتن جایگاه خود در جهان پس از کسب نقطه عطفی مانند فارغ التحصیلی از کالج دست و پنجه نرم می کند. فیلم بلوط برای هر کسی که مسیر خود را زیر سوال می برد یا با تغییرات زندگی دست و پنجه نرم می کند، یک داستان تند و به یاد ماندنی دوران بلوغ را به تصویر می کشد و نمایان می کند.