اتمام پخش
جوبی کيباگامي همواره قاصد مرگ بوده است، اما وقتي يک زن نينجا را از دست يک هيولا نجات ميدهد، باعث شروع سلسله حوادثي ميشود که درنتيجهي آن مرگ را به سوي هم خونهاي خود رهسپار و آنها را راهي کابوسي از هجوم شياطين عجيب و غريب ژاپن کهن ميکند. چطور ميتوان اموالهاي شياطين، يک روستاي نابود شده و مردي که جوبي فکر ميکرد در آرامش در زير خاک آراميده است را به هم ارتباط داد؟ اگر جوبی نتواند تکههاي اين معماي خونآلود را در کنار هم قرار دهد، تنها تسلي خاطرش اين خواهد بود که مدت زيادي زنده نخواهد ماند تا بتواند تاسف اشتباهش را بخورد.